جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

گزیده محبوب من در دعای جشن کبیر
(28)یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا ذُخْرَ...
عریزم، هر صبح که از خواب بیدارم میشم، چشم در راه تو می نشینم و منتظر دیدار تو هستم.
صبح های جمعه برایم متفاوت است و با شور و اشتیاق بیشتری اماده فعالیت می شم، دعا میکنم که بیایی و ببینمت و عطر امدنت به مشام برسه، دلم از دنیا گرفته، از این سیاهی، از این مظلوم کشی، از اینکه بعضی ها برای زنده مانده و فرار از فقر دست به هر کاری می زنند، آیا نمی دانند که می توانند ازت کمک بگیرند؟
شما که همیشه دست مهربانت را روی سرم کشیدی و هر جه دارم از آن توست، حاضرم جانم را فدای قدمات کنم.
چرا چرا بعضی ادم ها طوری رفتار می کنند، که برای رسیدن به قدرت و پول، خون ادم ها رو می مکند و خون اشام تر از همیشه، بدتر از حیوان از هر درنده، آیا تو و خدای مهربان را فراموش کرده اند؟ آخر کار با خود چیزی نمی تونند ببرند.
میدانم از این حرکات ناپسند من دلت خونه، منو در آغوشت بگیر و راهنمایی ام کن
از اینکه نمی توانم دست ادم های دور برم رو بگیرم و کمک کنم خیلی ناراحتم، شما که بزرگی، بزرگی کن و دست همه ما رو بگیر.
من در حق شما دعا میکنم و شما در حق ما دعا کن
نزار گرفتار معصیت و گناه شیم.
خودمو یه خودت و خدای بزرگ می سپارم، چون میدانم هیچ آغوشی بهتر این نیست
دوست دارمت مهدی جان، بیا، بیا که خیلی دلتنگتم
برو بالا